سنت مسلمونی
ماه کوچولوی من! روز شنبه ٢٣ فروردین در حالیکه ٣ماه و١٩ روز سن داشتی و کمی داروی مسکن مصرف کرده بودی، همراه با مامان و بابا و مامانی و مامان جون رفتی مطب خانم دکتر ستاره سلطانی. اون موقع نمیدونستی اینجا کجاست و چرا اومدی. ولی بعدش فهمیدی. درحالیکه از استرس دست و پام میلرزید تو رو بغل گرفته بودم. تو هم تو بغلم آروم بودی و با مامانی و بابا بازی میکردی. تا اینکه نوبتمون شد و رفتیم داخل اتاق خانم دکتر. تو رو گذاشتم روی تخت و به اصرار خانم دکتر و مامانی و مامان جون اومدم کنار. در حالیکه بابا دستها و مامان جون پاهاتو فیکس کرده بودن، خانم دکتر آمپول بی حسی رو بهت تزریق کرد. تو خیلی گریه کردی و من هول شدم اما مامانی نزاشت بیام کنارت و مدام مواظبم...
نویسنده :
مامان مریم
23:18